جامعه هدف

کسب و کارهای کوچک

شرکت های پروژه محور

شرکت های بازرگانی

شرکت های خدماتی

شرکت های تولیدی

کسب و کارهای بزرگ

کسب و کارهای متوسط

جامعه هدف
سازمان ها، نهادها و شرکت های دولتی و خصوصی

کسب و کارهای کوچک
اهداف کوتاه مدت: جریان مالی و فروش
اهداف کوتاه مدت برای یک کسب و کار کوچک و تازه تاسیس می تواند شامل اهدافی باشد که صاحب آن انتظار دارد در یک یا دو ماه به آنها دست پیدا کند. در برخی موارد این امر می تواند شامل کارهای روزانهای که قرار است در طول هفته انجام شود، نظیر تعمیر یک دستگاه یا وسیله ی مهم مربوط به کار باشد.
همانطور که می توانید حدس بزنید، این اهداف شامل کارهای خاصی هستند که تعریف آنها ساده است و درک اینکه به هدف رسیدهاید یا خیر نیز راحت است. یکی دیگر از اهداف کوتاه مدت برای کسب و کارهای کوچک می تواند شامل افزایش و بهبود عملکرد سیستم فروش و یا سیستم ایمیل هفتگی شما باشد.
اهداف میان مدت: استخدام و بکار گیری افراد
اهداف میان مدت برای یک کسب و کار نوپا معمولا شامل اهدافی هستند که شما قصد دارید در شش ماه تا یک سال کاری خود به دست بیاورید. این اهداف معمولا مربوط به امور مالی و میزان درآمد کسب و کار شماست. این اهداف همچنین می توانند شامل مسائل دیگر نظیر استخدام افراد، و یا آموزش کارکنان باشند. دیگر اهدافی که می توان آنها را در دسته اهداف میان مدت قرار داد شامل کاهش هزینه ها و یا بهبود کیفیت تجهیزات شما باشد.

شرکت های پروژه محور
شرکتهای پروژه محور معمولاً طیف گستردهای از صنایع و بخشها را هدف قرار میدهند، اما به طور کلی، مشتریان آنها را میتوان در گروههای زیر دستهبندی کرد:
سازمانها و شرکتهای بزرگ:
این شرکتها معمولاً برای پروژههای پیچیده و بزرگ خود به شرکتهای پروژه محور مراجعه میکنند. این پروژهها میتوانند در حوزههای مختلفی مانند ساخت و ساز، مهندسی، فناوری اطلاعات، نفت و گاز، و غیره باشند.
استارتاپها و شرکتهای نوپا:
استارتاپها اغلب به دلیل کمبود منابع داخلی و تخصص، به شرکتهای پروژه محور برای توسعه محصولات و خدمات خود متکی هستند. این پروژهها میتوانند شامل توسعه نرمافزار، طراحی وبسایت، تحقیقات بازار، و غیره باشند.
سازمانهای دولتی و عمومی:
سازمانهای دولتی و عمومی نیز برای انجام پروژههای خاص و پیچیده خود، از جمله پروژههای زیرساختی، تحقیقاتی، و خدماتی، به شرکتهای پروژه محور مراجعه میکنند.
شرکتهای کوچک و متوسط (SMEs):
شرکتهای کوچک و متوسط ممکن است به دلایل مختلفی مانند نیاز به تخصص خاص، محدودیت منابع، یا نیاز به مقیاسپذیری، به شرکتهای پروژه محور نیاز داشته باشند.
افراد:
برخی از شرکتهای پروژه محور با افراد نیز کار میکنند و پروژههایی مانند طراحی داخلی، ساخت و ساز مسکونی، یا توسعه وبسایت شخصی را انجام میدهند.
صنایع خاص:
برخی از صنایع مانند ساخت و ساز، هوافضا، سرگرمی، و غیره، به طور طبیعی به شرکتهای پروژه محور وابسته هستند.
دلایل انتخاب شرکتهای پروژه محور:
تخصص و تجربه:
شرکتهای پروژه محور تخصص و تجربهی لازم را برای انجام پروژههای خاص دارند.
کاهش هزینهها:
با برونسپاری پروژهها، شرکتها میتوانند هزینههای خود را کاهش دهند.
افزایش کارایی:
شرکتهای پروژه محور با استفاده از روشهای مدیریت پروژه کارآمد، میتوانند کارایی پروژهها را افزایش دهند.
دسترسی به منابع:
شرکتهای پروژه محور میتوانند به منابع و تجهیزات مورد نیاز برای انجام پروژهها دسترسی داشته باشند.
کاهش ریسک:
با برونسپاری پروژهها، ریسکهای مرتبط با انجام پروژهها کاهش مییابد.
به طور خلاصه، شرکتهای پروژه محور در صنایع و بخشهای مختلف فعالیت میکنند و مشتریان آنها طیف وسیعی از سازمانها، شرکتها، استارتاپها، و افراد را در بر میگیرد.

شرکت های بازرگانی
هدف اصلی شرکتهای بازرگانی، کسب سود از طریق خرید و فروش کالا است. این شرکتها با فعالیتهایی مانند خرید و فروش کالا، صادرات و واردات، و توزیع کالا به ایجاد ارتباط بین تولیدکنندگان و مصرفکنندگان کمک میکنند

شرکت های خدماتی
جامعه هدف شرکتهای خدماتی به افرادی اطلاق میشود که این شرکتها خدمات خود را به آنها ارائه میدهند. این جامعه میتواند طیف وسیعی از افراد، سازمانها یا کسبوکارها را در برگیرد که به نوعی به خدمات ارائه شده توسط شرکت نیاز دارند یا به آنها علاقهمند هستند. در واقع، شناخت دقیق جامعه هدف به شرکتهای خدماتی کمک میکند تا استراتژیهای بازاریابی و فروش خود را بهینهسازی کنند و به طور موثرتری با مشتریان بالقوه ارتباط برقرار کنند.

شرکت های تولیدی
جامعه هدف شرکتهای تولیدی شامل مشتریان بالقوه آنهاست که به طور خاص به محصولات یا خدمات تولیدی آن شرکتها نیاز دارند. این جامعه هدف میتواند بر اساس عوامل مختلفی مانند سن، جنسیت، درآمد، سبک زندگی، نیازها و ترجیحات، و همچنین موقعیت جغرافیایی تعریف شود.

کسب و کارهای بزرگ
جامعه هدف کسب و کارهای بزرگ به گروهی از افراد یا سازمانها گفته میشود که یک کسب و کار بزرگ، محصولات یا خدمات خود را به آنها ارائه میدهد و به طور بالقوه مشتریان آن کسب و کار محسوب میشوند. این جامعه هدف میتواند شامل مشتریان فعلی و بالقوه، تأمینکنندگان، شرکا، سرمایهگذاران و حتی رقبا باشد.

کسب و کارهای متوسط
ایالاتمتحده یکی از مشخصترین تمایزات را برای تعریف مشاغل کوچک و متوسط دارد که بهطور دقیق براساس صنعت و تعداد کارمندان و درآمد مشخص میشود.
این استاندارد براساس سیستمی با نام اختصاری NAICS یا North American Industry Classification System یا سیستم طبقهبندی صنعت آمریکای شمالی شناخته میشود که با همکاری کانادا و مکزیک تدوین شده است.
این سیستم برای استانداردسازی، جمعآوری، تجزیه و تحلیل آمارهای تجاری طراحیشده و فهرست مختصری از مشاغل کوچک و متوسط ارائه میدهد.
براساس این سیستم، شرکتهایی که درآمد سالانه آنها کمتر از 25 میلیون دلار باشد، یک SMB محسوب میشوند.
همچنین براساس این تعریف، شرکتهایی که از 1 تا 99 کارمند دارند در دسته کسبوکارهای کوچک و مشاغلی که 100 تا 499 پرسنل دارند، بهعنوان کسبوکارهای متوسط، شناخته میشوند.
اتحادیۀ اروپا
اتحادیه اروپا سیستم سادهتری برای تعریف SMB دارد. در این سیستم زمان زیادی صرفهجویی میشود و فعالیتها کارآمدتر است.
طبق تعریف اتحادیه اروپا مشاغل کوچک و متوسط به 3 دسته مختلف تقسیم میشوند:
کسبوکار خرد به شرکتی گفته میشود که کمتر از 10 کارمند و گردش مالی کمتر از 2 میلیون دلار دارد.
کسبوکار کوچک که کمتر از 50 کارمند و گردش مالی کمتر از 10 میلیون دلار دارد.
دسته سوم شامل کسبوکارهای متوسط است که که کمتر از 250 کارمند و گردش مالی کمتر از 50 میلیون دلار دارند.
چین
اگرچه تعداد زیادی از کسبوکارهای کوچک و متوسط در چین وجود دارند؛ اما این کشور برای SMB-ها بهشت نیست!
زیرا تنها کسبوکارهای بزرگ و تولیدیها بهوسیله بودجه دولتی حمایت میشوند.
SMB-ها در این کشور جدید هستند و اگرچه در پویایی تجارت چین نقش دارند؛ اما هنوز نتوانستهاند در بازار سهام آن ورود کنند.
با این حال، دولت چین سیستمی کارآمد برای جذب SMB-ها دارد که برای هر صنعت متفاوت است و صنایع سنگین بیشترین آزادی عمل را برای قرار گرفتن در دستهٔ SMB دارند.
در چین، یک کسبوکار صنعتی کوچک و متوسط در صورتیکه تعداد کارکنان آن کمتر از 1000 نفر و درآمد آن کمتر از 400 میلیون یوان باشد، بهعنوان SMB در نظر گرفته میشود.
آسیا
در آسیا و در تعریف کسبوکارهای کوچک و متوسط، کشورها با یکدیگر تفاوت زیادی دارند.
در هند براساس معیار سرمایهگذاری و گردش مالی، شرکت کوچک و متوسط تعریف میشود.
در کشور هند شرکتهایی که کمتر 50 روپیه هند گردش مالی دارند، کسبوکار کوچک و شرکتهایی که دارای گردش مالی 250 روپیه هند هستند، بهعنوان کسبوکار متوسط شناخته میشوند.
در اندونزی، دولت براساس قانون شماره 20/2008، شرکتهایی را کوچک و متوسط مینامد که درآمد و دارایی آنها به شرح ذیل باشد:
کسبوکار کوچک با درآمد سالانه بین 500 تا 2 هزار و پانصد روپیه اندونزی
کسبوکار متوسط با درآمد سالانه بین 10 هزار تا 50 هزار روپیه اندونزی
در بنگلادش، بانک مرکزی این کشور، کسبوکار کوچک و متوسط را براساس دارایی ثابت، نیروی انسانی شاغل و گردش مالی سالانه تعریف میکند که شرکت سهامی عام نیستند.
در فیلیپین نیز براساس گزارش فهرست موسسات 2020 وزارت تجارت و صنعت، 957,620 شرکت تجاری ثبتشده فعال هستند که 99.51% آنها جزو دستهٔ SMB قرار میگیرند.
عمده فعالیت SMB-ها در فیلیپین به تجارت عمدهفروشی و خردهفروشی، تعمیر وسایل نقلیه موتوری و موتورسیکلت، اقامتگاه، فعالیتهای خدمات غذایی و تولید اختصاص دارد.
از 1 آوریل 2011، در سنگاپور تعریف SMB-ها به مشاغلی اختصاص داده میشود که گردش مالی سالانه آنها بیش از 100 میلیون دلار نباشد یا بیش از 200 کارمند در آن مشغول به کار نباشند.